در جلسه ی امتحان عشق
من ماندم و یک برگه ی سفید
یک دنیا حرف ناگفتنی و یک بغل تنهایی و دلتنگی...
درد دل من در این کاغذ کوچک جا نمی شود
در این سکوت بغض الود
قطره ی کوچک هوس سرسره بازی می کند.
و برگه ی سفیدم
عاشقانه قطره را به اغوش می کشد
عشق تو نوشتنی نیست....
در کنار برگه ام کنار ان قطره ی اشک
یک قلب کوچک می کشم...
وقت تمام است
برگه ها بالا.....
نظرات شما عزیزان: